دیده‌بان

شهید علی‌نقی رحمتی

فرزند: اسماعیل

متولد: 1342 دهنو اصفهان

عضویت: پاسدار 

محل شهادت: عین خوش (عملیات والفجر1)

تاریخ شهادت: 26/1/1362 

محل خاک‌سپاری: دهنو

زندگی نامه

دوم دبستان بود که پدرش را از دست داد. در کنار تحصیل و درس مشغول به کار شد. همان روزها با اشتیاق در کلاس‌های قرآن و جلسات مذهبی حضور یافت و در برپایی کلاس‌های قرآن در مسجد محل نقش بسزایی داشت. سال 1357، ازدواج کرد و دو یادگار از خود به جای گذاشت. قبل از عملیات والفجر1(اسفندسال61) به جبهه‌ها اعزام و پس از آموزش وارد واحد دیده‌بانی شد. همیشه باوضو بود. عصرها می‌گفت: " برویم قرآن بخوانیم" و مشغول خواندن قرآن می‌شد. کتاب زیاد می‌خواند. علاقه‌اش به مفاتیح و خصوصاً دعای کمیل زیاد بود. روز بعد از عملیات والفجر1 هنگام انجام وظیفه دیده‌بانی پشت خاکریز خط مقدم به شهادت رسید. در آخرین نامه‌اش خطاب به خانواده‌اش نوشت:

" شهدا نشان دادند که زندگی تنها در ماندن نیست که اگر هدف ماندن باشد، گندیدن و پوسیدن است و اگر هدف تکامل و خلیفه‌الله شدن باشد، آن‌گاه همه چیز ارزش دارد."

وصیت نامه شهید علی نقی رحمتی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایها الذین آمنو الا تتخذوا اباءکم و اخوانکم اولیاء ان استحبوا الکفر علی الایمان و من یتولهم منکم فاولئک هم الظالمون قل ان کان اباوکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها حبالکم مناالله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یاتی الله بامره و الله لا یهدی القوم الفاسقین.

ای اهل ایمان شما پدران و برادران خود را نباید دوست بدارید اگر آنان کفر را بر ایمان برگزینند و هر کسی از شما (با وجود کفر) آنانرا دوست بدارد بی شک ستمکار است. (ای رسول ما) به امتت بگو ای مردم اگر پدران و پسران و برادران و ن و خویشاوندان خود را و اموالی که جمع آورده اید و مال التجاره که از کسادی آن بیمناکید و منازل (عالی) که به آن دلخوشی داشته اید بیشتر از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست میدارید، پس منتظر باشید تا امر نافذ (قضای حتمی) خدا جاری گردد (و اسلام را بر کفر غالب و فاتح گرداند و شما دنیا طلبان بدکار از فضل خود پشیمان و زیانکار شوید)                                                                                               سوره توبه آیه 22 تا 24

 

سپاس خداوند رحمان را سزاوار است که به رحمتش همه پدیده ها را آفرید و پرورش و روزی داد و به هر آفریده ای آنچه لازم داشت عنایت فرمود و درود بی پایان بر فرستادگانش، به ویژه به آخرین آنان باد که با آوردن قرآن، هدایتش را برای مؤمنان به کمال رسانید و سلام فراوان بر اولیاء بزرگش امیرالمؤمنین علی (ع) و یازده فرزند معصوم و بزرگوارش که با ولایتشان، دین اسلام کامل و نعمت خداوند تمام گردید، به ویژه حضرت ولی عصر (عج) که با غیبت کبرایش آزمایش الهی را برای همگان فراهم ساخت، هر چند دلباختگان را در حسرت فراقش اندوهناک ساخته ولی به برکت اشتیاقش شیفتگان را به درجات عالی رهنمون گردیده است و سلام و درود بر امام امت و رهبر بزرگ مسلمین و بت شکن زمان و حامی مستضعفین جهان امام خمینی وسلام برامیدامام وامت آیت ا.منتظری و سلام بر شهیدان اسلام بویژه بر شهدای انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی و با آرزوی شفاء برای معلولین و مجروحین انقلاب و جنگ تحمیلی.سلام بر خانواده های شهدا و مجروحین بویژه سلام بر پدران و مادران و همسران آنان و سلام و درود بر رزمندگان اسلام و با آرزوی پیروزی نهایی برای آنان و سلام بر ملت حزب الله که با حضور خود در صحنه مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام زده و می زنند و انشاءالله خواهند زد. چون در این حال احساس دیگری می کنم به فکر این افتادم که وصیت بنویسم. خدایا من تو را سپاس میگزارم که مرا در خانواده فقیری آفریدی و از ثروتمندان و اشراف قرار ندادی چون این را درک کرده ام که مال و ثروت دین انسان را از آخرت دور می کند و خدا را شکر که زمانی به دنیا آمدم که مردی الهی (امام خمینی) رهبرمان و انقلابی اسلامی، انقلابمان و جمهوری اسلامی، حکومت مان و جنگ حق علیه باطل مبارزه مان شده و پیروزیهای فراوان نصیبمان گردیده و در آخر مرگمان شهادت در راه خدا می شود، انشاء الله.

و اما ای مادر عزیز و مهربان و زحمتکشم امیدوارم که تو مرا ببخشی یعنی از صمیم قلب مرا حلال کنی و اگر من لیاقت شهادت پیدا کردم ، مادر شما صبر پیشه کن و مبادا خدای ناخواسته بی تابی کنی و اگر خواستی گریه کنی برای زینب کبری گریه کن که چه مصیبتهای سختی به او وارد شد، ولی او هر چند مصیبتی می دید صبورتر و شجاع تر و شکرگزارتر می شد. مادر بعد از شهادت من تو نصبت به خانواده من وظائفی بس بزرگ داری و تو ای همسرم اگر خبری در رابطه با شهادت من شنیدی صبور باش و شجاع و با رفتار و کردار و گفتار و اخلاق خود نمونه ای باش از امت جدت پیغمبر(ص) و اگر بدی یا تندی از من دیدی امیدوارم مرا ببخشی و حلال کنی و فرزندان مرا طوری بار بیاوری که مورد رضای خدا و رسول خدا و اجتماع اسلامی باشند و آنها را از کوچکی به اسلام و مسائل اسلام و اخلاق و رفتار و گفتار اسلامی آشنا کن و چون خود من برای خدا و اسلام و جامعه اسلامی کاری انجام ندادم امیدوارم فرزندان من افرادی در جامعه شوند که مورد رضایت خدا و مسلمانان باشند و جبران مرا هم بکنند و از خدا می خواهم که توفیق چنین فرزندانی را به ما دهد. شما ای برادران عزیزم و خواهران مهربانم از شما می خواهم که در مرحله اول مرا حلال کنید و ببخشید و در تربیت فرزندان من نقش مهمی داشته باشید، همیشه به یاد خدا باشید و حرکتی و هدفی و راهی و کاری بکنید که مورد رضای خدا باشد و از دوستان و رفیقان و خویشان می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشید و تا آن اندازه ای که می توانید انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی و دولت اسلامی را کمک کنید و حتما در نماز جمعه و جماعت و مراسم شهداء و مراسم مذهبی و تشییع جنازه ما شرکت کنید و با کسانی که آن دورها نشسته و تماشاچی هستند و بی تفاوت مانده اند و انتقادهای بی جا میکنند و ایرادهای بنی اسرائیلی می گیرند، مخالفت کنید و آنان را نصیحت کنید و .

از شما برادران حزب اللهی می خواهم که در صحنه باشید و در بسیج شرکت کنید و برای شتافتن به جبهه کوشا باشید و وقت خود را در راه بدست آوردن علم و آگاهی صرف کنید و قرآن و نهج البلاغه را زیاد بخوانید و مطالعه زیاد بکنید و من از شما می خواهم از طرف من از همه برادران و خواهران و دوستان و آشنایان حلالیت بخواهید.                         

 

 

                                                                                                        علی نقی رحمتی

                                                                                                             24/10/1361

خاطره[1]

قبل از عملیات والفجر1(عین خوش61) به اتفاق نیروهای دیده‌بانی در چادر نشسته بودیم که مسئول دیده‌بانی آمد و گفت: دو نفر از برادران آماده شوند میخواهیم برای دیده‌بانی به خط برویم. من به اتفاق یکی از دوستان داوطلب شدیم، ناگهان (شهید)رحمتی از آخر چادر بلند شد و گفت: من میروم خط؛ شما ممکن است شهید شوید. من از خود دو یادگار موضوع افتخار میکرد که پسرانش در آینده با مستکبرین، جنگ خواهند کرد. که این دو عزیز در حال حاضر به عنوان پزشک در حال خدمت به مردم و جامعهی اسلامی هستند.

 

[1]1. روایت: اسفندیار طاهری دوست و هم‌رزم شهید.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها